ماتریکس میگوید بشر حواس پنجگانه خود را با واقعیت اشتباه گرفته است.چرا که این حواس به راحتی قابل کنترل کردن و تغییر دادن توسط عوامل مختلف می باشند. می گوید آنچه ما واقعیت می نامیم تنها سیگنال هایی هستند که مغز ما بر اساس پیش فرض های خاص خود آنها را هرگونه بخواهد تفسیر میکند. مورفیوس در پاسخ به سوالی درباره واقعیت می گوید :
<<< چه چيزي واقعيه؟ واقعي رو چطور تعريف ميكني؟ منظورت چيزيه كه بتوني لمس كني ؟ اون چيزي كه ميچشي؟ بو ميكني و ميبيني؟ پس واقعي يعني سيگنالهايي كه ازاعضای بدن به مغز ميره و اونجا تفسير ميشه ... >>>
اما آیا از نظر علمی دیدگاه ماتریکس امکان پذیر است ؟
در سال 2006/1385 گروهی از عصب شناسان پژوهشگاه دانشهای بنیادی (IPM) موسوم به گروه نیلوفر به سرپرستی دکتر استکی نتیجه تحقیقی را در مجله نیچر منتشر کردند که در برخی از رسانهها از آن به عنوان دروازهای به دنیای ماتریکس نام برده شده بود. این گروه در تلاش برای درک نحوه عملکرد مغز برای تشخیص چهره از اشیا دیگر، میمونهایی را تربیت کردند که هر بار چهرهای به آنها نشان داده میشد، حرکت ویژهای را انجام میدادند (و در مقابل آن به خاطر تشخیص درستشان جایزهای دریافت میکرند) این دانشمندان پس از تربیت کردن میمونها به تحریک بخشی از مغز آنها پرداختند که به نظر میآمد وظیفه تشخیص چهره را بر عهده دارد. در این شرایط زمانی که اشیایی غیر از چهره به آنها نشان داده میشد آنها آن را به شکل یک چهره درک میکردند. این تحقیق البته در آینده ممکن است باعث بروز پیشرفتهایی در زمینه درمان نابینایی و همچنین رشد سیستم تشخیص بینایی در روباتها شود؛ اما در ذات خود، نشان از امکانپذیری دنیایی داشت که در آن عملکرد مغز قابلیت برنامهریزی و دست کاری شدن را دارد.
http://www.nature.com/
http://
http://www.bbc.co.uk/